دیشب داشتم با خودم فکر می کردم . خیلی کلنجار رفتم تا بخوابم شب ها مثل تراویس بیکل خوابم نمی بره .
یادم نمیره انگار هنوز همین دیروز بود...
با ملیکا یا " س " می رفتیم بیرون تهران یک جای هست شمال شهر... آبشار داره... منظره و آب و هوای خوب داره... رفتیم کباب خوردیم با 10 هزار تومان 15یا 16 سال پیش بود...با چند نفر دیگه ... الانه به هر کی بگی بهت میخنده یا فکر میکنه بهش داری سر کاری میدی ( یا سرکارش می گذاری ) ... الان من باید با ملیکا می رفتم بیرون
برف بازی تاب سرسره
بهش برف پرتاب می کردم
اونم میومد برف توی کلاهم می ریخت که وقتی سرت می ذاشتی
برف ها برن توی یقه ات کلی کیف و حال می داد
بعد با یک ماشین می رفتیم طرقبه شاندیز مشهد کیم بستنی می خوردیم
و بقول اون وبلاگه : " خدا رو شکر می کردیم که سالم هستیم و مثلا 20 تا بچه چشم رنگی داریم "
یک ماست و پنیر وسبزی هم می خوردیم خدا رو شکر می کردیم زندگی هم می گذشت
اون طراحی داخلی خونه ها رو بعهده می گرفت ... یک طوری گذران زندگی می کردیم
الانه ملیکا نیست که... گفتم یک عده گفتن رفته خارج از کشور
من باید از صفر شروع کنم و بدنبال یک ملیکا جدید صفر کیلومتر آبشن دار باشم
بقول ویلیام شکسپیر :زندگی تنها سایهای است گذرا،
بازیگری بینواست
که ساعتی بر صحنه میخرامد
و به شور و هیجان میآید
و سپس دیگر آوایی به گوش نمیرسد.
افسانهای است خشمآلود و پرخروش
که ابلهی حکایت میکند
و هیچ معنی ندارد...
مکبث
ویلیام شکسپیر
بقول تراویس بیکل بوس ماچ فلیشنگی ( مورتال کمباتی = پشت سر هم )
ان شاءالله ان شاءالله
خدا از دهان تون بشنوه چه انشالله غلیظی هم گفتید


بعد این فکر و خیالها رفتی جق زدی یا نه؟
باز حرف های بالای +18 سال زدی
استغفرالله
ملیکا یا اون نسترن یا رها موسوی بفهمن ان تنبیه بدنی ام می کن ان آخه چی فکر کردی اینو نوشتی 

واسه خدا کاری نداره، انشاالله بزودی وضع مملکت خوب بشه، همه به آرزوهاشون برسن
حالا شما خودتون چشمتون رنگیه؟ که توقع دارید هر بیست تا بچه تون چشم رنگی بشن
نه من که چشم رنگی نیستم لاکن چشم رنگی ها ( مثل ملیکا ) را دوست دارم


انوقت باهاشون می رفتیم آمریکا رو توی فوتبال گل باران می کردیم 



میگن آرزو بر جوانان عیب نیست ما 20 تا بچه چشم رنگی می آوردیم 7تا چشم سبز 7 تا هم چشم آبی آسمونی 6 تا هم عسلی از کار در می آومدن دخترو پسر