پزشک قانونی به بیمارستان دولتی سرکی کشید و مردی را میان دیوانگان دید که
به نظر خیلی باهوش می آمد وی را صدا کرد و با کمال مهربانی پرسید: می بخشید
آقا شما را به چه علت به تیمارستان آوردند؟
مرد در جواب گفت: آقای دکتر بنده زنی گرفتم که دختری ۱۸ ساله داشت روزی
پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت از آن روز به بعد زن من، مادر زن
پدر شوهرش شد و چندی بعد دختر زن من که زن پدرم بود، پسری زایید که نامش را
چنگیز گذاشتند چنگیز برادر من شد زیرا پسر پدرم بود اما در همان حال چنگیز
نوه زنم بود و از این قرار نوه من هم می شد و من پدربزرگ برادر تنی خود
شده بودم چندی بعد زن من پسری زایید و از آن روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و
حتی مادربزرگ او شد در صورتی که پسرم برادر مادربزرگ خود و حتی نوه او بود
از طرفی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم خواهر پسرم می شود بنده ظاهرا
خواهرزاده پسرم شده ام ضمنا من پدر و مادرم و پدربزرگ خود هستم پس پدرم هم
برادر من است و هم نوه ام.
حالا آقای دکتر اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار می شدید آیا کارتان به تیمارستان نمی کشید؟
رفتم از بانک وام بگیرم شرایط را که پرسیدم دیدم از شرایطش فقط کارت ملی و کپیش رو دارم.
رفتم یه کار دولتی پیدا کنم دیدم که از شرایط استخدام فقط ایرانی بودنش رو دارم.
از شرایط ازدواج هم فقط شناسنامش رو دارم.
یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه: «امروز میخوام
ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد
گرفتین یا نه…!»
بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه: «با توجه به
مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود
نداره!»
دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه.
بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد.
روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود!
اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود: «کدوم صندلی؟»
داستان داماد شدن ملا
روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!![]()
![]()
![]()
![]()
یک ﺭﻭﺯ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ، ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺭﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻠﻮﺍﻧﺎﻧﺶ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪ ﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ
ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻡ، ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿد
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﻥ ﮔﻔﺖ : 10 ﺗﺎ ﮐﺸﺘﯽ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻭﺣﺸﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻭﻥ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎرید![]()
![]()
![]()
![]()
عاغاااا
یه رفیق دارم خونشون روبروی تالاره
هر شب میره وسط مجلس میرقصه
خونواده داماد فکر میکنن فامیل عروسه
خونواده عروس فکر میکنن فامیل داماده
.
.
.
دو تا پنجاهی شاباش میگیره
شامشم میخوره میاد خونه
آماده میشه برا شب بعد
ماهی 3 ملیون درامد
هی بگید کار نیست
![]()
![]()
![]()
![]()
روزی مردی در نزد فیلسوف بزرگ افلاطون، سخنانی را به زبان آورد. در میان سخنانش گفت:امروز فلان مرد، تعریفت را میکرد که افلاطون، مرد بزرگواریست و کسی مانند او وجود ندارد.
افلاطون پس از شنیدن این حرف، سر فرود برد و سخت دلتنگ شد.
آن مرد به افلاطون گفت:ای حکیم! چه چیزی گفتم که چنین دلتنگ شدی؟
افلاطون در جواب به او گفت:ای خواجه! من از تو آزرده خاطر نشدم ولی مصیبت بالاتر از اینکه جاهلی مرا ستایش کند و کارم در نظرش پسندیده آید؛ چیست؟ نمیدانم او به خاطر چه کار جاهلانه ای از من خوشش آمده و مرا بخاطر آن ستوده است.
یکسری هم مانور زمین لرزه بود
طرف پرسید امنترین جا کجاست؟
گفتم قلب کسیکه دوستش داری
با سگ های زنده یاب و بیل افتاد دنبالم.
سر امتحان شهری دختره اومد نشست پشت فرمون
سرهنگه گفت روشن کن برو عقب.. !!
دختره ماشینو روشن کرد
پیاده شد رفت عقب نشست…
.
دیگه کسی سرهنگ و از اون روز تا حالا ندیده. میگن تو کوچه ها بادکنک میفروشه.![]()
![]()
![]()
![]()
اگر کسی با تو نامهربانی کرد با او مهربان باش اگر بی وفایی دیدی وفا دار باش دروغ شنیدی تو راستگو باش اگر بدی کرد خوبی کن با دشمنت دوستی کن . همینطور اسکل وار ادامه بده تا منهدم شی به امید خدا
![]()
![]()
![]()
زمونه جوری شده دختر ۱۴ ساله رو میبینی فکر میکنی ۲۶ سالشه…
زن ۴۰ ساله رو میبینی انگار ۱۴ سالشه…
پسر میبینی انگار دختره…
دختر میبینی انگار پسره…
بعد میگن چرا دیوونه شدی![]()
![]()
![]()
زن و مردی واسه طلاق رفتند به دادگاه.
قاضی گفت شما سه تا بچه دارید… چجوری میخواید بین خودتوون تقسیمش کنید؟؟
زن و مرد بعد از یه مکالمه و جر و بحث طولانی رو به قاضی گفتند:باشه آقای قاضی ما سال دیگه با یک بچه بیشتر میایم
.صبر کنید… جوک هنوز تموم نشده!
.
۹ ماه بعد…اونا دوقولو به دنیا آوردن
![]()
![]()
![]()
بهترین هدیه مرد به همسرش “طلا” نیست، بلکه “توجه” است و بس!
اما اگر یک مرد خوب؛ به همسرش توجه کنه
متوجه میشه که همسرش “طلا” میخواد و بسنخند
توجه کن![]()
![]()
![]()
![]()
خوب بید منتظر نظر های شما عزیزان دل هستم
ممنونم بزرگوار
سپاسگذار
چه خوب، نظر لطف شماست
اتفاقا منم یکی از دوستای دوره دبیرستانم مشهدیه ولی متاسفانه تا حالا قسمت نشده مشهد بیام، خلاصه طلبیده نشدم، در هر صورت از آشناییتون خوشوقتم
انشا الله بیای مشهد ...حرم هم تشریف ببرین
بنده هم خوشوقتم از دیدن تون وسپاسگذار
درسته، احتمالا تاثیر وی پی انه، بچه کرمانشاهم
آفرین به شما
کرمانشاه و کردستان سال1378 و 1376 زیاد رفتم دریاچه و رودخانه زیاد دارند و مردم با صفا و با محبت و میهمان نوازی دارند
اتفاقا دوستم در فلکه آب وحید هم کرمانشاهی است و بچه فوق العاده همسن من تقریبا 20 سالش البته سال 1380 20 سال داشته مثل من به شناسنامه اش زیاد دقت نمی کنه 
دائم هم گیوه کرمانشاهی پاش می کنه 


از قدیم گفتن آرزو بر جوانان عیب نیست
سی و هشت سال یعنی زیاده
آی پی اکثرا اینجوریه، نمیدونم چرا ولی کشورای دیگه رو نشون میده
نه عضو نیستم
خب بارک الله
بچه کجا هستید ؟
ای پی همینطوری یک جای دیگه رو نشون نمیده 
احتمالا وی پی ان سایفون چیزی با گوشی وصل میشید 
حالا بیخیال از کدوم شهر هستید ؟ 
نه ایرانم، مثل خودتون جوونم، سی و هشت سالمه، پشت کنکورم


احسنت بر شما که 38 سالتونه
و و پشت کنکوری هستید
اونوقت داستان این ای پی رومانی چی چیه ؟ 
مالک دوم شهر هستید ؟
یک سمیرا ی بود توی یک سایتی بنام هم میهن اون جا که عضو نیستین ؟


نه من وبلاگ ندارم


متشکرو سپاسگذارم
رومانی تشریف دارید ؟
چند سالتونه ؟
درس میخونید ؟
من چند بار خواستم نظر بذارم ولی دیدم نظرات صفره فکر کردم تایید نمی کنید نظراتو
وبتون جالبه
متشکرم وسپاسگذارم شماهم اگر صفحه چیزی دارید بذارید ما نظر بدیم شاید تایید شد



جوک ها خیلی بامزه بودن، مرسی
متشکر وسپاسگذارم بیشتر سر بزنید و نظر بذارین