آدم سبز های مریخی و داستان مادر بوزرگا

دیشب داشتم به حرف های تراویس فکر می کردم که می گفت یوفو ها بیان زمانی رو با خودشون ببرن   بعد به این نتیجه رسیدم که اون داستان که مادر بوزرگا ما واسمون تعریف می کردند از اون قدیما  که  چمیدونم : ...   "  اسم شو بذار  انقزی دور چشم هاش قرمزی  " شاید این انقزی یکی از همین آدم سبز ها بوده که از مریخ اومده بود زمین   احتمالا وقتی مسعود زمانی رو ببرن مریخ اونجا یک دختر مریخی سبز رنگ بهش میدهند و ما هر شب  از طریق دوربین تلسکوپ براش بوس خدافظی می فرستیم و اون دختره هر شب  به زمانی میگه من x625 هستم مثل کارتون چاق و لاغر      ( آخرش رو  شوخی کردم بووخدا )





نظرات 2 + ارسال نظر
تراویس بیکل شنبه 17 دی 1401 ساعت 22:32 https://travisbickle1.blogsky.com/

دلت واسه ملیکا تنگ شده؟

خیلی اگر ملیکا یا " س " زنم میشد خوب می شد اونوقت بیشتر خوشبحالم می شد
این 3 تا هم خوب بودند اون نسرین و اون نسترن اون رها موسوی هر کدوم زنم میشد خوشبحال ام میشد اونوقت میشدم وجدان آسوده

تراویس بیکل چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 18:50 https://travisbickle1.blogsky.com/

کاش میفهمیدم توی مغزت چی میگذره

میخوام زمانی رو بفرستم مریخ بعد یک دختر مریخی اسم اش هم انقزی از این آدم سبز ها هست هر روز بهش بگه من ایکس 625 ام باهاش باشه
در کل نیت ام خیره والا همش شوخیه بابا چرا عسل نمیاد نظر بده نکنه این عسل فیک نه وبلاگی نه چیزی نه اثری نه بروی نه بیای

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.